کتابخانه مسجد جامع دماوند

کتابخانه مسجد جامع دماوند

استان تهران-شهرستان دماوند -بلوار امام خمینی- میدان 17 شهریور -کوچه نواب صفوی(مسجد جامع) ضلع شمالی مسجد جامع دماوند-کتابخانه عمومی مسجد جامع دماوند

پیام های کوتاه
آخرین نظرات
پیش از این بود هوای دگران در سر من....
خاک کویت ز سرم برد هوای دگران.....
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۸ ، ۱۹:۳۸
کتابخانه مسجد جامع دماوند

شهادت سردار سلیمانی و ایام فاطمیه را بر تمامی شیعیان جهان تسلیت عرض میکنم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۸ ، ۱۶:۰۱
کتابخانه مسجد جامع دماوند
سلام خدا بر شهدا
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۸ ، ۱۵:۲۶
کتابخانه مسجد جامع دماوند

شاهرخ حر انقلاب اسلامی: زندگینامه و خاطرات شهید شاهرخ ضرغام

گزیده کتاب

کتاب «شاهرخ حر انقلاب اسلامی» به تازگی توسط گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی در بهار 89 منتشر شده است. این کتاب با قلمی روان و ساده به بیان خاطرات مربوط به سردار شهید مفقود الاثر، شاهرخ ضرغام از شهدای فدائیان اسلام می پردازد. گردآورندگان در مقدمه این کتاب اشاره می نمایند؛ «قصد ما بر این بود که زندگی این ره یافته وصال و این سردار بی مزار و این پهلوان شجاع را که نزدیک به سه دهه از پروازش به آسمان می گذرد، بی کم و کاست بیان کنیم.»
شهید ضرغام در یکم دیماه سال27 دیده به جهان گشود و پس از سی و یک سال زندگی پر فراز و نشیب در روزهای اولیه جنگ،در جبهه دشتهای شمالی آبادان و در هفدهم آذر سال 59 به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
روایت زندگینامه شهید، از تحولی روحی و معنویِ شهید ضرغام در جریان حوادث قبل از انقلاب تا انقلاب اسلامی و شروع جنگ تحمیلی حکایت می کند. تحولی که ریشه در مفاهیم و معارف عمیق اسلام دارد و بازگشت به خویشتن و توبه نصوح را برای هر انسانِ طالبِ حقیقت بازگو می کند. در این رابطه در مقدمه کتاب با اشاره به آیات آخر سوره فرقان آمده است: «شاهرخ را به راستی می توان مصداقی کامل برای این آیه قرآن(کسی که توبه کند و ایمان بیاورد و کار شایسته انجام دهد، اینها کسانی هستند که خدا بدیهایشان را به خوبی تبدیل می کند) معرفی کرد. چرا که او مدتی را در جهالت سپری کرد. اما خدا خواست که او برگردد. داستان زندگی او، ماجرای حُر در کربلا را تداعی می کند.»
 
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۶ ، ۱۶:۲۴
کتابخانه مسجد جامع دماوند

 

.

 

کتاب حاضر، دربردارنده 47 حکایت کوتاه از وقایع «جنگ‏ ایران و عراق» است که با محتواى شوخى و طنز و با نثرى شیرین وروان براى گروه سنى نوجوانان فراهم آمده است. نویسنده این حکایات را...

تاریخ نشر: مهر 1396

تعداد صفحات: 107

نوبت چاپ: سی و هشتم

«دیگر با جک و جانورهای اطراف همچون موش و عقرب و رطیل سلام و علیک پیدا کرده بودیم! آخر سر یکی از بچه ها قاطی کرد و جدی شوخی بی سیم را روشن کرد و نعره زد: د لامصبها اقل کم به ما بگویید ببینیم واسه کدام دولت می جنگیم. نکنه رژیم عوض شده و ما بی خبریم! همه از خنده ریسه رفتیم. این بد و بیراه ها کار ساز شد و چند روز بعد عده ای آمدند و جایشان را با ما عوض کردند. از آنها پرسیدیم و فهمیدیم که هنوز جمهوری اسلامی سر کار است[1]

جنگ تحمیلی هشت ساله اتفاقات تلخ بسیاری در پی داشت اما در کنار همه این تلخی ها شاهد رفاقت ها، صمیمیت ها، همکاری ها و مهربانی های بسیاری هم بودیم. مردم در جنگ به دلیل اینکه با دشمن مشترکی رو در رو می شوند به هم نزدیک تر شده و پیوندی دیگر گونه بین آنها شکل می گیرد. در سنگر ها و خط مقدم جبهه نیز رزمندهای زیادی بودند که به یاری هم شتافتند و از دل این جنگ و مبارزه و دفاع دوستی های زیادی نیز شکل گرفت.

 آنها که شهید شدند خاطراتشان تا ابد ماند و آنها که ماندند هنوز دل در گرو آن روزها دارند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۶ ، ۱۵:۳۹
کتابخانه مسجد جامع دماوند

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۶ ، ۱۲:۲۳
کتابخانه مسجد جامع دماوند

 

معرفی کتاب
«سلام بر ابراهیم» کتابی است که در قالب زندگینامه ای مختصر و ۶۹ خاطره درباره شهید بزرگوار و مفقود الاثر «ابراهیم هادی» منتشر شده است. این نوشتار حاصل بیش از پنجاه مصاحبه از خانواده، یاران و دوستان آن شهید است که همگی نگارنده را در گردآوری این مجموعه ارزشمند یاری رساندند.

شهید هادی در یکم اردیبهشت ماه سال ۳۶ دیده به جهان گشود و پس از بیست و هفت سال زندگی پر فراز و نشیب، در عملیات والفجر مقدمّاتی در منطقه فکه، بیست و دوم بهمن سال ۶۱ به درجه رفیع شهادت نائل آمدند و همانطور که از خداوند می خواست، پیکر پاکش در کربلای فکه گمنام ماند.

گزیده کتاب
دو خاطره از مفقود شدن شهید هادی را تقدیم خوانندگان عزیز می کنیم:

یک ماه از مفقود شدن ابراهیم می گذشت. بچّه هایی که با ابراهیم رفیق بودند هیچ کدام حال و روز خوبی نداشتند. هر جا جمع می شدیم از ابراهیم می گفتیم و اشک می ریختیم.
برای دیدن یکی از بچّه ها به بیمارستان رفتیم، رضا گودینی هم اونجا بود. وقتی که رضا رو دیدم انگار که داغش تازه شده باشه بلند گریه می کرد. بعد گفت: "بچّه ها دنیا بدون ابراهیم برا من جای زندگی نیست. مطمئن باشید من تو اولّین عملیات شهید می شم."
یکی دیگه از بچّه ها گفت: "ما نفهمیدیم ابراهیم کی بود. اون بنده خالص خدا بود که اومد بین ما و مدّتی باهاش زندگی کردیم تا بفهمیم معنی بنده خالص خدا بودن چیه" یکی دیگه گفت: "ابراهیم به تمام معنا یه پهلوان بود یه عارف پهلوان"
***
پنج ماه از شهادت ابراهیم گذشت. هر چه مادر از ما پرسید: "چرا ابراهیم مرخصی نمی آد؟" با بهانه های مختلف بحث رو عوض می کردیم و می گفتیم: "الآن عملیاته، فعلاً نمی تونه بیاد تهران و... خلاصه هر روز چیزی می گفتیم."
تا اینکه یکبار دیدم مادر اومده داخل اتاق و روبروی عکس ابراهیم نشسته و اشک می ریزه. اومدم جلو و گفتم: "مادر چی شده؟"
گفت: "من بوی ابراهیم رو حس می کنم. ابراهیم الآن توی این اتاقه، همینجا و... "
وقتی گریه اش کمتر شد گفت: "من مطمئن هستم که ابراهیم شهید شده".
مادر ادامه داد: "ابراهیم دفعه آخر خیلی با دفعات دیگه فرق کرده بود، هر چی بهش گفتم: بیا بریم، برات خواستگاری، می گفت: نه مادر، من مطمئنم که بر نمی گردم. نمی خوام چشم گریانی گوشه خونه منتظر من باشه"
چند روز بعد مادر دوباره جلوی عکس ابراهیم ایستاده بود و گریه می کرد. ما هم بالاخره مجبور شدیم به دایی بگیم به مادر حقیقت رو بگه. آن روز حال مادر به هم خورد و ناراحتی قلبی او شدید شد و در سی سی یو بیمارستان بستری شد.
سال های بعد وقتی مادر را به بهشت زهرا می بردیم بیشتر دوست داشت به قطعه چهل و چهار بره و به یاد ابراهیم کنار قبر شهدای گمنام بشینه، هر چند گریه برای او بد بود. امّا عقده دلش رو اونجا باز می کرد و حرف دلش رو با شهدای گمنام می گفت.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۶ ، ۲۳:۱۲
کتابخانه مسجد جامع دماوند

کتاب دا، خاطرات سیده زهرا حسینی از جنگ تحمیلی و اوضاع خرمشهر در روزهای آغازین جنگ است

کتاب دا، خاطرات سیده زهرا حسینی از جنگ تحمیلی و اوضاع خرمشهر در روزهای آغازین جنگ است، دختری هفده ساله که با شروع جنگ در روز اول مهر سال ۵۹ زندگیش دگرگون می‏‌شود. روایتی باورپذیر، با فضاسازی بی‏نظیر، به گونه‌ای که خواننده خودش را در خیابان‌های شهر خرمشهر می‌بیند و البته حافظه فوق‌العاده خانم حسینی! آن چیزی که احترام و تحسین خواننده را برمی‌‏انگیزد این است که روایت داستان کارهایی را انجام می‌‏دهد که دیگران از انجامش سر باز می‌‏زنند و شاید آن کارها را کوچک و خوار می‌شمارند.
کتاب دا، در گویش محلی به معنی مادر است و خانم حسینی با انتخاب این عنوان خواسته رنج، اندوه، تلاش و مقاومت مادران ایرانی را یادآور شود. سیده زهرا حسینی، یک کرد ایرانی است که پدر و مادرش پیش از ولادت او در عراق زندگی می‌کردند و او در سال ۱۳۴۲ در آنجا به دنیا آمد، در کودکی همراه خانواده‌اش به ایران بازگشت و پدرش در خرمشهر ساکن شد و پس از مدت‌ها سرگردانی به عنوان رفتگر به استخدام شهرداری درآمد!

خانم حسینی، پس از کلاس پنجم ترک تحصیل کرد، او فرزند دوم از شش فرزند خانواده بود، خانواده او بویژه پدرش سخت پایبند مذهب بود و او با چنان اعتقاداتی پرورش یافت و همراه برادر بزرگ‌ترش، علی، در فعالیت دوران انقلاب و پس از آن شرکت کرد، او برای کمک و خدمت، قبرستان را انتخاب می‌‏کند، غسل و کفن و دفن شهدای جنگ … روز اول دچار ضعف و غش می‌شود اما … .

یکی از اوج های داستان زندگیش زمانی است که پدر شهید ش را خود در قبر می گذارد و با او وداع می کند. ۷ روز بعد برادر بزرگتر  خود را که او نیز به شهادت رسیده است در قبر می گذارد و با او وداع می کند.شاید لحظه های وداع او با برادر غمبارترین قسمت های کتاب باشد.

برادری که توانایی های بالقوه و بالفعل زیادی داشته و محبوب خانواده بوده است. او مرگ برادر را از مادر یا همان  دا مخفی می کند تا مادر از شهر خارج شود.او امدادگر می شود و با دو پسر هم سن و سالش به جنگ با دشمن بعثی می پردازد.

این قسمت زندگی لحظه های ناب و هیجان انگیزی است که او با خود به همراه دارد. تا آنکه در خط مقدم زخمی می شود و به بیمارستا ن اعزام می شود. ازآن پس مشکل جنگ زدگان و خیانتهای جنگ را باز گو می کند.

در قسمت هایی از کتاب نشان داده می شود که چگونه بین نیروهای رزمنده جنگ اختلاف و دو دستگی وجود دارد. سپاهیان، بنی صدر را مسئول سقوط شهر می دانند و ارتشیان  رهبر کشور را مسئول حمله عراق به ایران می دانند.

و این اختلافات باعث سقوط خرمشهر می شود.

این کتاب ساده زیستی سپاهیان را نشان می دهد( حدود سالهای ۶۱ تا ۶۵) که چگونه در راه وطن از خود گذشتگی کردند.از خود، از زندگی ، از فرزندانشان گذشتند.

یکی از تاثیر گذارترین لحظه های کتاب که بغض را تبدیل به اشک می کند. لحطه خبر کردن دا از شهادت علی، محبوب ترین پسرش  بعد از ۴ ماه توسط پاپا یا همان پدر بزگ زهرا است.

اذان نماز صبح را می دهد و شروع به خواندن مرثیه عاشورا می کند( به زبان عربی، چرا که آنان کرد ایلام و ساکن بصره بوده اند). تک تک یاران مولا حسین را مقتل خوانی می کند و با صدای بلند شیون می کند. از مولا حسین می خواند و هنگامی که به علی اکبر می رسد به دخترش می گوید سید علی تو هم به علی اکبر حسین پیوست...

آنچه این کتاب را بی‌همتا می‌‏کند بیان گوشه‏ هایی از جنگ از زاویه‌ای است که تا به حال به آن پرداخته نشده است! کتابی که اوج فجایع جنگ و در ضمن گوشه‌‏ای از تاریخ کشور ما را بیان می‌کند. نتیجه گفتگویی هزار ساعته، ارزش این همه هزینه کردن را دارد.

کتاب ، شرح کلی از طول مدت جنگ و وضعیت جنگ زدگان در شهر های مختلف نیز ارائه می دهد. زبان و نوشتار کتاب مناسب موضوع انتخاب شده و از قلمی روان بر خوردار است

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۶ ، ۱۸:۲۸
کتابخانه مسجد جامع دماوند

طیب: زندگی نامه و خاطرات حر نهضت امام خمینی (ره) شهید طیب حاج رضایی

ناشر کتاب : نشر امینان
نوع جلدجلد نرم
قطعرقعی
سال نشر1392
شمارگان2500
چاپ جاری11
تعداد صفحات198
وزن(گرم)266
تاریخ ثبتسه‌شنبه 7 خرداد 1392
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۶ ، ۱۸:۱۳
کتابخانه مسجد جامع دماوند

سرشناسه:سیدناصر حسینی‌پور

‏عنوان و نام پدیدآورنده:پایی که جا ماند : یادداشت های روزانه سید ناصر حسینی‌پور از زندان‌های مخفی عراق/سیدناصر حسینی‌پور ؛ [ تهیه‌کننده ] دفتر ادبیات و هنر مقاومت.

‏مشخصات نشر:تهران : شرکت انتشارات سوره مهر، ‏‫۱۳۹۰.

‏مشخصات ظاهری:‏‫۷۶۸ص.: مصور،عکس.

‏موضوع:خاطرات سید‌ناصر حسینی‌پور

‏موضوع:جنگ ایران و عراق، ۱۳۵۹ - ۱۳۶۷ -- اسیران -- خاطرات

‏شناسه افزوده:شرکت انتشارات سوره مهر

‏شناسه افزوده:سازمان تبلیغات اسلامی. حوزه هنری. دفتر ادبیات و هنر مقاومت

‏شماره کتابشناسی ملی: ۲۴۸۷۳۸۳

چکیده کتاب

سید ناصر چهارده سالگی به جبهه می‌رود و شانزده سالگی در آخرین روزهای جنگ، در حالی که دیده بان است و در واحد اطلاعات فعالیت می‌کند، در جزیرة مجنون به اسارت عراقی‌ها درمی‌آید؛ وقتی اسیر می‌شود یک پایش تقریباً قطع شده و به رگ و پوستی بند بوده است. او زمان اسارت با زحمت و بطور پنهان سازی خاطراتش را نوشته و نگهداری می کند و پس از اسارت موفق می شود با خود به ایران آورد. او به روایت اتفاقاتی که در جبهه و دورة اسارت گذرانده، پرداخته و نوشته است که زمان اسارت پایش عفونت کرده و نهایتاً عراقی‌ها پایش را قطع می‌کنند. سید ناصر جزو بیست هزار اسیر ایرانی در تکریت است که مفقودالاثر و از حقوق اسیر جنگی بی‌بهره‌اند. شهریور ۱۳۶۹، سید ناصر و اسرای دیگر با هواپیما عازم ایران می‌شوند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۶ ، ۱۰:۲۸
کتابخانه مسجد جامع دماوند
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۶ ، ۱۲:۱۵
کتابخانه مسجد جامع دماوند

.  .  .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۶ ، ۰۰:۳۲
کتابخانه مسجد جامع دماوند

 مشخصات کتاب:

گردان قاطرچی ها

مولف: داوود امیریان
ناشر کتاب : کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان|کتابستان معرفت
نوع جلد: جلد نرم
قطع: رقعی
سال نشر: 1395
شمارگان: 1500
چاپ جاری: 2
تعداد صفحات: 272
وزن(گرم): 295

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۶ ، ۱۸:۲۸
کتابخانه مسجد جامع دماوند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۶ ، ۱۷:۴۸
کتابخانه مسجد جامع دماوند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۶ ، ۱۱:۰۸
کتابخانه مسجد جامع دماوند

کیسه های نان و خرما خواب راحت می کنند  
دست های پینه دارش استراحت می کنند
نخل ها از غربت و بغض گلو راحت شدند
مردم از دستِ عدالت های او راحت شدند
ای خوارج، بهترین فرصت برای دشمنی ست
شمع بیت المال را روشن کنید، او رفتنی ست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۶ ، ۲۰:۰۵
کتابخانه مسجد جامع دماوند

رمضان دریچه رؤیت - ﺳﻴﺮ الی ﷲ در ﺳﺎﻳﻪی ﺟﻮع، ﺻﻮم و ﻣﺎه رﻣـﻀﺎن

رمضان دریچه رؤیت - ﺳﻴﺮ الی ﷲ در ﺳﺎﻳﻪی ﺟﻮع، ﺻﻮم و ﻣﺎه رﻣـﻀﺎن

تاریخ انتشار: 1391
انتشارات:گروه فرهنگی المیزان

نویسنده: اصغر طاهرزاده
 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۶ ، ۱۵:۴۱
کتابخانه مسجد جامع دماوند

{مجموعه ای از احادیث و تصاویر زیبا به مناسبت ماه مبارک رمضان}

1-پایهاى اسلام
قال الباقر علیه السلام:

بنى الاسلام على خمسة اشیاء، على الصلوة و الزکاة و الحج و الصوم و الولایه.

امام باقر علیه السلام فرمود:

اسلام بر پنج چیز استوار است، برنماز و زکات حج و روزه و ولایت (رهبرى اسلامى).فروع کافى، ج 4 ص 62،

2-فلسفه روزه
قال الصادق علیه السلام:

انما فرض الله الصیام لیستوى به الغنى و الفقیر.

امام صادق علیه السلام فرمود:

خداوند روزه را واجب کرده تا بدین وسیله دارا و ندار (غنى و فقیر) مساوى گردند.

من لا یحضره الفقیه، ج 2 ص 43، ح 1

3-روزه آزمون اخلاص
قال امیرالمومنین علیه السلام:

فرض الله … الصیام ابتلاء لاخلاص الخلق‏امام على علیه السلام فرمود:

خداوند روزه را واجب کرد تا به وسیله آن اخلاص خلق را بیازماید.

نهج البلاغه، حکمت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۶ ، ۱۳:۲۳
کتابخانه مسجد جامع دماوند

 

شعری از مقام معظم رهبری در فراق امام زمان (عجل الله تعالی) با عنوان

خورشید من بر آی

 منتشر شده در روزنامه کیهان مورخ شنبه ۲۵ تیر ماه ۹۰

 

دل را ز بی خودی سر از خود رمیدن است 
جان  را  هوای  از  قفس  تن  پریدن  است

از بیم  مرگ نیست  که  سرداده ام  فغان 
بانگ جرس زشوق به منزل  رسیدن است

دستم  نمی رسد  که دل  از سینه  برکنم 
باری   علاج   شکر   گریبان   دریدن   است

شامم سیه تر است ز  گیسوی سرکشت 
خورشید  من  برآی که وقت  دمیدن است

سوی    تو    این   خلاصه   گلزار    زندگی 
مرغ  نگه   در   آرزوی   پر   کشیدن  است

بگرفت   آب  و  رنگ     زفیض   حضور   تو 
هرگل دراین چمن که  سزاوار  دیدن است

با   اهل   درد  شرح  غم  خود    نمی کنم 
تقدیر    قصه    دل   من    ناشنیدن   است

آن  را  که لب به  دام  هوس  گشت آشنا 
روزی (امین) سزا لب حسرت گزیدن است

 

{ تخلص مقام معظم رهبری در سروده هایشان (امین) است}

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۶ ، ۱۳:۰۷
کتابخانه مسجد جامع دماوند

نویسنده: آقای احمد یوسف‌زاده
ناشر: سوره مهر
موضوع کتاب: تاریخ
موضوع کتاب: ادبیات
نوبت چاپ: دوم
تاریخ چاپ: ۱۳۹۳
شمارگان: ۲۵۰۰
تعداد صفحه: ۴۰۸

شابک:

۹۷۸-۶۰۰-۱۷۵-۵۸۴-۲

نیمه‌ پنهان فتح خرمشهر

همه‌ی ماجرای «حماسه‌ی خرمشهر»، آن چیزی نیست که تا به حال شنیده‌ایم. در بطن و متن این ماجرا، وقایع و رخدادهای زیادی مغفول مانده که کمتر به آن‌ها پرداخته شده است. درست در همان روز جمعه‌ی شروع عملیات، یک گردان از لشکر ۴۱ثارالله به فرماندهی «قاسم سلیمانی» در محاصره‌ی دشمن گرفتار شدند و ...

در اولین ساعات صبح روز جمعه دهم اردیبهشت ماه ۱۳۶۱، رزمندگان ایرانی پس از دو سه عملیات پیروزمندانه و غرورآفرین، عملیات دیگری را با نام «بیت‌المقدس» آغاز ‌کردند. عملیاتی که پس از بیست‌و‌سه روزِ پر از حادثه و التهاب، بالاخره به ثمر نشست و با خبر خوش «خرمشهر آزاد شد» کام مردم را شیرین ‌کرد.

اما همه‌ی ماجرای «حماسه‌ی خرمشهر»، آن چیزی نیست که تا به حال شنیده‌ایم. در بطن و متن این ماجرا، وقایع و رخدادهای زیادی مغفول مانده که کمتر به آن‌ها پرداخته شده است. درست در همان روز جمعه‌ی شروع عملیات، یک گردان از لشکر ۴۱ثارالله به فرماندهی «قاسم سلیمانی» در محاصره‌ی دشمن گرفتار شدند و نه راه پیش‌روی داشتند و نه عقب‌نشینی. ارتش عراق هم از فرصت استفاده کرد و حملات خود را بر روی این محور افزایش داد. در نتیجه تعدادی از نیروهای ایرانی توسط ارتش عراق به اسارت در آمدند.

از نیروهایی که اسیر شدند، ۲۳ نفر کسانی بودند که سن و سال کمتری داشتند و به اصطلاح ما، هنوز پشت لبشان سبز نشده بود؛ نوجوان‌هایی که پانزده تا هفده سال بیشتر نداشتند. بی‌شک ماجرای اسارت این ۲۳ نفر آن‌قدر مهم و شنیدنی هست که «مرتضی سرهنگی» آن را جزو ده واقعه‌ی مهم دوران دفاع مقدس قلمداد ‌کرده است.

حالا بعد از گذشت بیش از سی سال از آن ماجرا، خاطرات آن روزها منتشر شده است. کتاب «آن بیست و سه نفر» نوشته‌ی احمد یوسف‌زاده روایت هشت ماه از اسارت نه‌ساله‌ی یکی از همین ۲۳ نفر است که رهبر انقلاب هم در نخستین روزهای سال ۹۴، آن را خوانده و بر آن تقریظی هم نوشته‌اند.

کتاب آن بیست و سه نفر اما به‌جز روایت ماجرای اسارت نوجوانان کرمانی، پرده از فراتر بودن جنگ به آنچه در جبهه‌ها اتفاق می‌افتد نیز برمی‌دارد. یوسف‌زاده وقتی از مهر مادرش می‌نویسد که دل کندن از کوچکترین فرزند برایش دشوار است، وقتی از مادر «اکبر دانشی» می‌نویسد که به واسطه‌ی برادرش به او پیغام داده که بعد از مرگ پدر، تو تنها نان‌آور خانه‌ای و دلخوشی خانواده‌ی شش نفره به توست و ما را به که می‌سپاری، و ده‌ها اتفاق دیگر از این دست، آن‌ها را به‌خوبی به تصویر ‌کشیده و مخاطب، خیلی خوب می‌فهمد که جنگ صرفا «خط مقدم» نیست و تا عمق شهرها و روستاها نیز امتداد پیدا می‌کند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۶ ، ۱۱:۴۰
کتابخانه مسجد جامع دماوند